زخم باز شده

ساخت وبلاگ
کی باورش میشه بعد از 4 ماه گشتن بی وقفه و سرویس شدن سام در طی این پروسه، بالاخره دقیقاً جمعه 20 اسفند 1400 و وقتی نا امید از همه جا فقط رفتیم که آخرین کیس رو هم دیده باشیم و بیخیال خونه گرفتن قبل عید بشیم، خونه ی نور رو دیدیم.. اسمش رو گذاشتم نور و مطمئنم قراره به زندگیمون، هدفمون و حتی مسیرمون نور بپاشه.خونه اونقدر تمیز و خوشکل و باب سلیقه ی منه که اصلاً باورم نمیشد که اوکی بشه، یه خونه ی نورگیر دلباز با یه تراس بزرگ و خوشکل.. وای خدایا شکرت، نمیدونی چه خونه های کثیف و زشتی دیده بودم، یا خونه هایی که میشد به نقشه شون اوکی داد ولی هیچ پنجره ای نداشتن و انگار قفس بودن.. خونه های دلگیر، بدبو... خونه هاییکه انرژی های زیادی قبل از من توشون بوده و من اینو نمیخواستم، من یه خونه تمیز نقلی میخواستم که اولین کسی که انرژیش وارد اون خونه میشه من و سام باشیم..خیلی خوشحالم، خیلی شکرگزارمخدایا شکرتبه 1401 نور بپاشمن منتظرمو خوشحال + نوشته شده در چهارشنبه بیست و پنجم اسفند ۱۴۰۰ ساعت 14:14 توسط لی لی  |  زخم باز شده...
ما را در سایت زخم باز شده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : lilihozaklili بازدید : 22 تاريخ : جمعه 3 تير 1401 ساعت: 18:11

هیچوقت دنیای آدم بزرگ ها رو دوس نداشتم، جایی که باید مسئولیت تمام و کمال زندگی خودت و انتخاب هات رو به تنهایی به دوش بکشبی.. جایی که هر بار باید بپذیری که زندگی همینه و یاد بگیری از خط پذیرش بیرون نزنی.. هربار با هر اتفاقی باید به خودت تلنگر بزنی که زندگی جز این بالا و پایین ها نیست..توی خونه خودم نشستم در حالیکه نه هنوز جشن عروسی برگزار شده و نه ماه عسلی رفتم.. در بالکن بازه و باد ملایمی که میاد داره موهای من، پرده و شعله شمع رو تکون میده.. تلوزیون روشنه ولی صداشو قطع کردم و فقط صدای حرکت ماشینا شنیده میشه..بارها این لحظات رو برای خودم تصور کرده بودم، این تو خونه ی خودم بودنو، این باد ملایم و این سکوت و آرامش رو.. پس الان چرا خوشحال نیستم؟ چرا هرچقدر بزرگتر میشیم سقف جایی که هستیم هرچقدر هم که بلند باشه برای قدمون کوتاه میشه؟یادم میفته به همین دوسال پیش که یه اتاق 12 متری صورتی داشتم و چقدررر عاشقش بودم و فکر میکردم حتی دوست ندارم که عوضش کنم.. بعدها که عقد کردم و اتاقم رو با اتاق قبلی خواهر بزرگه عوض کردمو کلی جای بیشتر و خوشکلتر و دلبازتر داشتم با خودم گفتم که چطور اون همه سال های جوونیمو تو اون اتاق تنگ صورتی دووم آوردم!!!! و کاملاً یادمه که چقدر باهاش خوشحال بودم.. درست مثل الان که توی خونه خودم نشستم و با اینکه خیلی مونده تا کاملاً خونه بشه و تازه امروز اومدن پرده رو نصب کردن و هنوز روی زمین غذا میخوریم.. اما امشب وقتی رفتم خونه ی مامانم و به اتاق قشنگم که هنوز همه چیزش سرجاشه سر زدم میتونم بگم که نصف حس قبل رو هم نداشتم و چقدر یهو ترسیدم.. از زندگی.. از سقفر خواسته ها و از اینکه به هرچی برسی بازم کمه و مطمینم که مقصدی برای خواسته هامون وجود نداره و همش مسیره ولی حالا زخم باز شده...
ما را در سایت زخم باز شده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : lilihozaklili بازدید : 34 تاريخ : جمعه 3 تير 1401 ساعت: 18:11

دقیقاً 18 روزه که از ماه عسلمون برگشتیم و من هنوز وقت نکردم اینجا راجع بهش چیزی بنویسم، این اینستای خوش آب و رنگ لعنتی با 4 تا استوری که میذاری ارضات میکنه و دیگه دستت به نوشتن اینجا نمیره.. :)خب با نام خدا نوشتن یه گزارش کلی اینجا رو آغاز میکنمبعد از داستانای خونه گرفتن و بیقراری سام برای اینکه سریع بریم تو خونه خودمون، من دوس داشتم که یه مراسم عروسی خودمونی بگیریم توی خرداد و دیگه این داستانا رو ببندیم که متاسفانه با مخالفت مامانم اینا روبر شدم که خرداد ماه دیگه خیلی گرمه و مهمونداری سخت میشه و سام هم گفت که الان آمادگیشو نداره و باید تا پاییز و هوا خنکی صبر کنیم. منم که دوس نداشتم همینجور بی هوا برم تو خوه خودم به سام گفتم بیا اقلاً بریم ماه عسل، اینجوری که ما همه داستانامون تا همینجاشم با بقیه فرق میکرده پس بقیه شم به سبک خودمون بریم :)) و قبل از اینکه مراسم عروسی رو هرچند کوچک برگذار کنیم بریم مسافرت و بعدش بیایم تو خونه خودمون مستقر بشیم چنین شد که ما برای 5 خرداد از تهران به استانبول پرواز گرفتیم و هتل هم برای 7 شب و 8 روز اوکی شد، یعنی برگشتمون 12 خرداد از استانبول به تهران..حالا بماند که پرواز داخلیمون برای رفت به تهران به  دلیل گردخاک افتضاحی که بود چقدر داستان شد و استرس کشیدیم و یا برگشتمون به تهران و هتلی که جا نمیداد شب بمونیم چون پرواز برگشتمون به شهر خودمون فردا ظهر بود و خلاصهههه اینا رو ول کنیم.. :))ما 5 خرداد رسیدیم استانبول با هوای آلوده مواجه شدیم و اتاقی که بهمون توی هتل داده بودن بسیار غم انگیز بود.. پس تو پوزی اول رو ساعت و لحظه ای که رسیدیم خوردیم، البته از همون لحظه اقدام کردم برای تعویض هتل ولی متاسفانه پیگیری ها نتیجه نداشت و منم نمیخوا زخم باز شده...
ما را در سایت زخم باز شده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : lilihozaklili بازدید : 18 تاريخ : جمعه 3 تير 1401 ساعت: 18:11